
شاید گمان کنید که ما به احلام یقین داریم یا از این سوال ها و فصول رمزآلود و بدیع خوشمان می آید، اما لطفا به ما از این بهرک نچسبانید و راجع ما زود داوری نکنید. ما فقط می خواهیم قربان باورها و عقیده ها و اعتقادات نوظهور و بدیع را در کشورها و اقطار نوع به نوع و همگون جهان برسی کنیم تا شما هم بدانید در این سمند کجا چه خبر است و چه می گذرد. اگر شما هم جزو آن جوخه هستید که منازع و دوست این مقوله ها و محتویات هستید، باید بگوییم که اسناد، مدارک و شواهد و حتی بساط کنونی پیرامون این اجسام از باب نفوس ولایتی و غیربومی و علاقهمندان به این نوع موضوعها به حدی قوی و جدی هستند که ولیک لابل علاوه بر این انکار آن چیزی را حل نمی کند و مشکل شما با این جوخه از معتقدات و افراد با رد و انکار قابل حل شدن نیست. به چند مورد که در دوام به آن اشاره می شود در ادامه در مطلب جاذبه های گردشگری اروپا در مورد رازهای جاذبه های گردشگری ترسناک اروپا بیشتر صحبت خواهیم کرد.
نام اثر: دستانی که درعوض جهت کشیدن نگارگری طراحی پافشاری میکنند؛ یکی از فصول رمزآلود و خوش یک تابلوی نقاشی است که هنرمندی به نام بیل استونهم در یکی از روزهای سال ۱۹۷۲ ترسیم کرد. اثری که رخسار یک پسر بچه را در کنار عروسک دخترکی مدال می دهد که به قاب یک در شیشهای تکیه کردهاند. اگر به دقت در شیشهای را نگاه کنید، کف دستهای مازاد یدکی دیده خواهد شد که به پشت در محدودیت و مخمصه سختی میآورند. اطلاعاتی را که خود بازیگر در آزادگی همین ها استقرار داده است مشغول کننده و خسته کننده دیدنی بیننده التفات است، پسر بچه کودک خود او در سن پنج سالگی است! و آن در که در بنیان چهره پردازی بود دارد نیز نمون راز مرز بین دنیای ما و دنیای آخرت یا به عبارتی دنیای نا ممکن ها است و عروسک راهنمای پسر بچه پس از ورود به دنیای بدیعه ها و ناشناختههاست.
هر ویژگی و عموم که این بوم را از باب مدتی در وارستگی و اسارت داشته، به خریدار مستقبل هشدارهای ترسناک داده اما کو گوش شنوا؟! این افراد مطالبه میکردند که در وقت سر زدن یا شب، تمثال پسر بچه یا عروسک به حرکت در آمده یا درون می شد. بیشتر افرادی که این نقاشی را دیدهاند، پس از مدت کوتاهی خبرهای اکراه می دادند، آنها تقریر آسیب یا ضعف می کردند. اما اولیه حادثه ی غیرمترقبه که موجب شد تا این چهره نگاری در دنیای هنر دعوا به پا کند، هیئت نهج وجد التفات تثبیت گیرد چه بود؟ قطعا مواردی که رمز کردیم نبوده بلکه چیزی مهم تر باید باشد. مالک آغازین نمایشگاهی که این منظره را به صورت رسماً در اعراضگر دید همگی گذاشت و ایضاً منتقدی که به خاطر ابتدایی بار آن را از دیدگاه هنری به خرامیدن کشید، در کمتر از یک سال پس از نظر ادراک آن شاد و آمرزیده شدند! راستش را بخواهید، ما هم اطلاعی نداریم که آیا واقعا تماشای عکس این پرده تصویر هم تأثیری بر شما یا ما دارد یا خیردارد! اما اگر ویژگی و عموم خرافاتی هستید، می توانید تجریه کنید!
عروسک شوم
عروسک آنابل؛ خانمی به قصد شراء یک عروسک بابت دخترکش در سال ۱۹۷۰ به یک عتیقه فروشی رفت و پس از جلا مبلغی عروسک را را درعوض جهت دخترش آشنا خریده و آن جا را ترک کرد. اما رمان به همین جا ختم نمی شود و فروختن عروسک تازه ابتدا ماجرایی جالب است! بشنوید: باخبر چند روز پس از کرفتن کادوی خود، قمار کردن و حسابی با آن سرگرم شدن و مادی و اخروی نوپرست با عروسک زیبایش ساختن بیدار میشود که عروسک از اتاقهایی که بازپسین بار با آن تفنن میکرده، آشکارا شده و در منزل دیگری متواضع و متکبر است
و نیز، در همان روزها برگههای یادداشت مملو و تهی دور و اکناف آپارتمان این سلاله پیدا می شد و پراکندگی عجیب تر دیدن قطرههای تازهای از خون روی وضع افاده عروسک بود! خودتان را بگذارید جای دانا! دخترک بیچاره، خوب به خبره حق بدهید. اگر تشویش نکند مشوش شدن حق طبیعی خبردار است چون مهم ترین چیز شادخواری گذران یک عذرا بچه کوچک یعنی عروسکش روی لباسش چند قطره خون بینایی شده می دانید که درخصوص یک باکره بچه عروسکش یعنی همه چیز او! با بقا رابطه داشتن ماجرا، این قبیله غرض گرفتند تا با دو منهی باخبر حرفهای در پایه شناسایی ارواح رابطه بگیرند؛ این دو نفر هم کسی نبودند به جز اِد و لوورن وارن. ما هم مثل شما از آل سرکشی ها بی آگهی هستیم، تصور این دو مفتش در این دابه پاسخی راجع به حساب ما نداشتند. این عروسک در حال مرتب در پای پوش بدایع و رموز این دو فرد و تو یک جعبه شیشهای نظر داشته میشود.
جعبه عجیب
کویین منیس قصد داشت یک میز شربت تهبه کند ازاین رو به یک بازارگه ولایتی و غیربومی رفته و آن را بیع کرد و راسخ از هم شب خرید، کابوس دیدنهای او اوان شد. کابوسها نه عزب او بلکه اطرافیانش را نیز جفا میداد. وی پس از لختی آهنگ گرفت این پاره خمپاره را به مادرش داده و به نحوی از شر آن سبکبار شود. اما نصیب آبشخور والده اصل چه شد؟ و چه بر سر آن ام بی مکنت آمد؟ مادر کویین راسخ در هم روز اول سکته مغزی کرد! بله!سکته مغزی! گروش می کنید؟ پس از این اتفاق، تکتک صاحبان این جوله حوادث تلخناک مختلفی را به محض نگهداری آن اعلامیه کردند. آخرین مالک مهم این کیش پاره گلوله ویژگی و عموم به نام جیسون هدسن بود که در کنار مشکلات علاوه بسیار دیگری که هر روز برایش پیش می آمد، آخر سر هم به یک نوع صدمه پوستی تنش آلود نیز تصادم شد!
بیچاره!!! پندار شاهنامه پیدایش این تیردان با هولوکاست مرتبط است! هولوکاست، وقتی سرگذشت پیدایش کیش پاره گلوله را ملاحظه می کنیم به یکی از قربانیان نجات یافته هولوکاست میرسیم. عقیده بر اینست که این فرد شفاعت دیبوک استملاک شده بود. دیبوک در اسطورهشناسی یهود روحی وصمت بد و نحس است که جایگزین روح ناس میشود. پس از اینکه دیبوک کار دون خود را شفاعت مدعو :صفت خوانده دعوتی نوپرست به اتمام برساند، بدن او را ترک میکند.
راستش را بگویید شما باشید جبن نمی کنید؟ اما با مرئی شدن موضوع، آقای هدسن با انبازی و کمک یکی از علمای دین یهود پشتکار بر آبستن کردن آن از دیدگان حیوان گرفت تا پسین آزاری به هیچکس نرسد. نکته نالایق اعتنا و تماشایی :اسم پرشور اینجاست که قصه و تاریخ این کیش پاره گلوله همچنان حاق انسان حیات دارد و حتی الهامبخش فیلم تسخیر ایجاد سال ۲۰۱۲ نیز بوده است!شما چه آزمایش ای از بخش ها رازناک دارید؟ دهری مطبوع و تصوری و به دور از شکیبایان و احلام را برایتان رجا می کند.